از آن سنبل که گل سر بار دارد


گل طبع مرا پر خار دارد

ندارد گوییا قطعا سر من


سر زلفش که سر بسیار دارد

خط شیرین به زیر لب چو طوطی ست


که شکر پاره در منقار دارد

تو خورشیدی و جانم ذره آسا


هوای عشقت، ای دلدار، دارد

خطا باشد که زلفت مشک خوانم


که در هر چین دو صد تاتار دارد

نیم بلبل، چرا آن زاغ زلفت؟


نشیمن گاه در گلزار دارد

ز بار هجر خسرو برنگردد


که با روی وصالش کار دارد